نگارنگار، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

نگار من

دختر مامانی

دختر قشنگ مامان چند روزی تب شدید کرده بودی خیلی نگرانت شده بودم خداروشکر الان بهتری خیلی دوست دارم عزیزم اینروزا دیگه تند تند راه می ری کلماتی هم که یاد گرفتی خیلی بیشتر شده    
21 آذر 1390

نگار 13 ماهه

نگار قشنگ مامان این روزا راه رفتنش دیگه خیلی خوب شده شیطنتاش هم بیشتر و بیشتر شده ما هم همش بايد دنبالش بدوئيم خلاصه كار اون شده دويدن و كار ما هم تعقيب فسقلي خداجون خودت همه كوچولوهاي نوپا رو حفظ كن دختر منم همين طور
14 آبان 1390

کلمات نگاری

نگار کوچولوی من این روزا بده بگیر به به رو یاد گرفتی قبلن هم که مامان بابا رو می گفتی هر وقت هم بخوای کسی رو دعوا کنی می گی اه راستی یادم رفت که دیگه دد می گی و با دستت در خونه رو نشون می دی امیدوارم  همیشه سلامت باشی دختر گلم
1 شهريور 1390

قدمهای نگار

نگار قشنگم اینروزا مبل و می گیری و بلند می شی چند قدم هم بر می داری خیلی باید مراقبت باشم چون دوران سختیه علاقه زیادی هم به میز تلویزیون که خیلی هم خطر ناکه داری فقط به خدا می سپرمت تا خودش خیلی خوب مراقبت باشه دوست دارم عزیزم  
29 مرداد 1390

کوچولوی نازم

کوچولوی قشنگم این روزها که چهار دست و پا راه افتادی یکهو غیبت می زنه فقط کافیه من رومو برگردونم وقتی دوباره نگات کنم رفتی سراغ میزو مبلها خلاصه همش داری از درو دیوار بالا می ری خدا مراقبت باشه کوچولوی نازم
12 مرداد 1390

عزیزترینم

دختر گلم امروز صبح که داشتم می اومدم سر کار یه تکه نون بهت دادم تا بخوری تو هم هی اونو به من تعارف می کردی و می خواستی من بخورم هر چی می گفتم مامانی خودت بخور بازم کار خودتو می کردی الهی مامان فدات بشه که اینقدر مهربونی  
29 تير 1390

زیباترینم

دختر قشنگ مامان این روزا کلمات جدیدی یاد گرفته مثل :بابا ، ده (یعنی بده) دوست دارم زودتر ماما گفتنم یاد بگیری عزیزم
27 تير 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نگار من می باشد