نگارنگار، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

نگار من

بدون عنوان

پنجشنبه گذشته نگار رفته بود عروسی خاله جونش من هم هفته گذشته  درگیر دوختن لباس عروس برای دختر قشنگم بودم نگار هم با کلی ذوق و شوق لباس رو پوشید و من هم چند تا عکس ازش گرفتم تا یادگار بمونه     ...
29 ارديبهشت 1392

حضور نگار در نمایشگاه کتاب

این سومین نمایشگاه کتاب هست که نگار بعد از تولدش تونسته حضور پیدا کنه امسال دیگه گل دخترم خودش با ذوق و شوق و زیاد به طرف سالنها می رفت و کتابهای دلخواهشو رو بر می داشت   تو غرغه نیلوفر یه محل استراحت و کتابخوانی برای بچه ها به شکل ماشین درست کرده بودن نگار هم تونست اونجا کمی استراحت کنه   توی این گشت و گذار نگار با باب اسفنجی   روبرو شد و ذوق زده شد     اینم خریدهای نگار  که وقتی به خونه برگشت شروع کرد به ورق زدن کتابا   ...
21 ارديبهشت 1392

سفر به نوشهر

عید امسال به خاطر مشغله کاری پدر نگار و من موفق به سفر نشدیم هفته پیش تونستیم چند روزی به شمال بریم     خانم کوچلو مایو پوشیدن که برن دریا هر چی بهش می گم سرده می گه باید با این بیام خلاصه بعد از کلی سر و کله زدن باهاش لباسشو در آورد عاشق این یاس شده بودم و هی ازش عکس می گرفتم اینم یه لاک پشت ماسه ای تو شنهای کنار دریا ...
9 ارديبهشت 1392

نوروز - هفت سین 92

  هفت سین نگار   هفت سین خودم     بعد از تحویل سال به علت شیطنتهای نگار مجبور شدم هفت سین را به روی اپن آشپزخانه منتقل کنم         نگار تو خونه مامانم کنار هفت سین مادر بزرگش ...
1 ارديبهشت 1392

اسکوتر سواری نگار

نگار قشنگ مامان در حال تمرين با اسکوتر خوردن نوشيدني بعد از يه بازي طولاني اينجا هم خسته شده و نشسته داره با چمن ها درد دل  مي کنه اولین بار بود که توی فضای باز اسکوتر سواری می کرد برای همین خیلی خوشحال بود امیدوارم همیشه خنده رو لبای دختر گلم بشینه ...
1 ارديبهشت 1392

بریدن دست نگار

امان از جمعه گذشته رفته بودیم مهونی که نگار خانم در یک آن غفلت بنده چاقوی میوه خوری و برداشت و دستش رو برید من که داشتم از ترس سکته می کردم خودش هم هی گریه می کرد رفتیم بیمارستان و آقای دکتر گفت خوشبختانه بخیه لازم نیست و  دست نگارو پانسمان کرد دیروز هم پانسمان دستشو باز کردیم ولی بچه ام خیلی ترسیده بود دیگه چاقو که می بینه فرار می کنه با این که دلم براش خیلی می سوزه ولی تجربه ای شد تا دیگه دست به چاقو نزنه آخه این دختر خانم قشنگ مامان همیشه گیر می ده که میوه رو خودش پوست بکنه ولی الان دیگه همش به من می گه تا براش پوست بکنم امیدوارم همه بچه های دنیا به دور از آسیب و گزند خوشحال و شاد زندگی کنن .   ...
21 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نگار من می باشد