نگارنگار، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

نگار من

بریدن دست نگار

امان از جمعه گذشته رفته بودیم مهونی که نگار خانم در یک آن غفلت بنده چاقوی میوه خوری و برداشت و دستش رو برید من که داشتم از ترس سکته می کردم خودش هم هی گریه می کرد رفتیم بیمارستان و آقای دکتر گفت خوشبختانه بخیه لازم نیست و  دست نگارو پانسمان کرد دیروز هم پانسمان دستشو باز کردیم ولی بچه ام خیلی ترسیده بود دیگه چاقو که می بینه فرار می کنه با این که دلم براش خیلی می سوزه ولی تجربه ای شد تا دیگه دست به چاقو نزنه آخه این دختر خانم قشنگ مامان همیشه گیر می ده که میوه رو خودش پوست بکنه ولی الان دیگه همش به من می گه تا براش پوست بکنم امیدوارم همه بچه های دنیا به دور از آسیب و گزند خوشحال و شاد زندگی کنن .   ...
21 اسفند 1391

نگار و برف

جمعه گذشته درگیر خونه تکونی و تمیز کردن اتاق نگار بودم  وقتی اومدم تو پذیرایی دیدم خانم خانوما یه برگه یونولیت رو برداشته و ریز ریز کرده بهش می گم نگار چیکار می کنی می گه داره برف میاد اولش عصبانی شدم ولی  نشستم کنارشو و برف رو تماشا کردم حالا سه روزه دارم با جارو برقی خونه رو تمیز می کنم باز هم هر جا می رم ذره های یونولیت رو می بینم  
7 اسفند 1391

کاردستی

      جمعه گذشته برای نگار شبیه این کاردستی رو با ماشین و خرگوس و خرس و ... درست کردم بعد هم نشستیم و با هم قصه گفتیم سرگرمی خوب و جالبیه ...
23 بهمن 1391

نگار در 28 ماهگی

هفته پیش با یه سرما خوردگی عظیم دست و پنچه نرم کردم و هنوز آثار سرفه اش باقی مونده از اون سخت تر هم این بود که تا چند روز نتونستم نگار قشنگمو بغل کنم و حسابی بوسش کنم دیروز که کمی  حالم بهتر بود تونستم چند تا عکس از نگار بندازم         ...
7 بهمن 1391

تلفن

  نگار قشنگم اینروزا دیگه تا به خونه زنگ می زنم  زودتر از همه تلفن و بر می داره و جواب می ده و مهلت نمی ده کسی جوابگو باشه می گه سلام مامان  صبح بخیر خوبی ؟ زود بیا اینجا و هی تکرار می کنه که زود بیا اینجا خلاصه از سر صبح همش باید ساعت و نگاه کنم تا زودتر بگذره برم پیش عزیزم   ...
18 دی 1391

شعر خواندن نگار

دختر عزيزم اين روزا مي تونه شعر توپ قلقلي رو كامل بخونه خيلي خوشحالم كه دايره لغاتش داره كامل مي شه و جمله بنديهاش هر روز بهتر از قبل مي شه  
28 آذر 1391

بابلسر

هفته پيش فرصتي بود تا  تو مسافرت بتونم كنار دختر عزيزم يه هفته تو بابلسر باشيم اين براي من و نگار يه فرصت طلايي بود خيلي خوب و عالي بود اينم عكس نگار كنار دريا :   ...
22 آبان 1391

اين روزهاي من و نگار

نگار عزيز مامان اينروزا ديگه داره جملات سه كلمه اي رو خوب بيان مي كنه ديدن كارتون تام و جري هم كه ديگه خوراك هر روزشه بازيهاي دسته جمعي رو هم به بازيهاي تك نفره ترجيح مي ده وظيفه من هم كه شعر خوندن با عروسكا براي خانم كوچولوه خلاصه من و نگار و عروسكاي نگار با هم دنيايي داريم
6 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نگار من می باشد