بریدن دست نگار
امان از جمعه گذشته رفته بودیم مهونی که نگار خانم در یک آن غفلت بنده چاقوی میوه خوری و برداشت و دستش رو برید من که داشتم از ترس سکته می کردم خودش هم هی گریه می کرد رفتیم بیمارستان و آقای دکتر گفت خوشبختانه بخیه لازم نیست و دست نگارو پانسمان کرد دیروز هم پانسمان دستشو باز کردیم ولی بچه ام خیلی ترسیده بود دیگه چاقو که می بینه فرار می کنه با این که دلم براش خیلی می سوزه ولی تجربه ای شد تا دیگه دست به چاقو نزنه آخه این دختر خانم قشنگ مامان همیشه گیر می ده که میوه رو خودش پوست بکنه ولی الان دیگه همش به من می گه تا براش پوست بکنم امیدوارم همه بچه های دنیا به دور از آسیب و گزند خوشحال و شاد زندگی کنن . ...
نویسنده :
مامان نگار
11:43
نگار و برف
جمعه گذشته درگیر خونه تکونی و تمیز کردن اتاق نگار بودم وقتی اومدم تو پذیرایی دیدم خانم خانوما یه برگه یونولیت رو برداشته و ریز ریز کرده بهش می گم نگار چیکار می کنی می گه داره برف میاد اولش عصبانی شدم ولی نشستم کنارشو و برف رو تماشا کردم حالا سه روزه دارم با جارو برقی خونه رو تمیز می کنم باز هم هر جا می رم ذره های یونولیت رو می بینم
نویسنده :
مامان نگار
9:43
کاردستی
جمعه گذشته برای نگار شبیه این کاردستی رو با ماشین و خرگوس و خرس و ... درست کردم بعد هم نشستیم و با هم قصه گفتیم سرگرمی خوب و جالبیه ...
نویسنده :
مامان نگار
12:42
نگار در 28 ماهگی
هفته پیش با یه سرما خوردگی عظیم دست و پنچه نرم کردم و هنوز آثار سرفه اش باقی مونده از اون سخت تر هم این بود که تا چند روز نتونستم نگار قشنگمو بغل کنم و حسابی بوسش کنم دیروز که کمی حالم بهتر بود تونستم چند تا عکس از نگار بندازم ...
نویسنده :
مامان نگار
15:24
آموزش عروسک با چوب بستنی
آموزش عروسک با چوب بستنی امیدوارم با درست کردن این کاردستی ساده و کم هزینه خنده قشنگی رو به لبهای کودکتون هدیه بدین ...
نویسنده :
مامان نگار
12:08
تلفن
نگار قشنگم اینروزا دیگه تا به خونه زنگ می زنم زودتر از همه تلفن و بر می داره و جواب می ده و مهلت نمی ده کسی جوابگو باشه می گه سلام مامان صبح بخیر خوبی ؟ زود بیا اینجا و هی تکرار می کنه که زود بیا اینجا خلاصه از سر صبح همش باید ساعت و نگاه کنم تا زودتر بگذره برم پیش عزیزم ...
نویسنده :
مامان نگار
15:07
شعر خواندن نگار
دختر عزيزم اين روزا مي تونه شعر توپ قلقلي رو كامل بخونه خيلي خوشحالم كه دايره لغاتش داره كامل مي شه و جمله بنديهاش هر روز بهتر از قبل مي شه
نویسنده :
مامان نگار
8:44
بابلسر
هفته پيش فرصتي بود تا تو مسافرت بتونم كنار دختر عزيزم يه هفته تو بابلسر باشيم اين براي من و نگار يه فرصت طلايي بود خيلي خوب و عالي بود اينم عكس نگار كنار دريا : ...
نویسنده :
مامان نگار
12:35
اين روزهاي من و نگار
نگار عزيز مامان اينروزا ديگه داره جملات سه كلمه اي رو خوب بيان مي كنه ديدن كارتون تام و جري هم كه ديگه خوراك هر روزشه بازيهاي دسته جمعي رو هم به بازيهاي تك نفره ترجيح مي ده وظيفه من هم كه شعر خوندن با عروسكا براي خانم كوچولوه خلاصه من و نگار و عروسكاي نگار با هم دنيايي داريم
نویسنده :
مامان نگار
8:31